نظریهی غیربازنمایانه و هنرهای خلاق در عین پرداختن به عدمبازنمایی در هنر و ضرورت آن در جهان معاصر، با تمرکز بر مفهوم «فضا» به سراغ هنرمندان و جغرافیدانان رفته و شیوههای خلاق در کار آنها را در زمینههایی میانرشتهای به بحث میگذارد. کتاب شامل چهار بخش اصلی است که در هریک گروهی از هنرمند-پژوهشگران و جغرافیدانانْ شیوههای خلاق پژوهشی-هنری خود را ارائه کردهاندــــبخش اول، روشهای جایگزین در هنر، صنایع دستی و گرافیک؛ بخش دوم، درگیری هنری با جغرافیا؛ بخش سوم، جغرافیدانان به دنبال شیوههای هنری؛ و بخش چهارم، صدا، موسیقی و جابهجاییهای خلاق. در این نوشته پس از بررسی پیشگفتار و مقدمهی کتاب، شیوهی کار یکی از هنرمند-پژوهشگران برای نمونه معرفی شده است.
نیگل تریفت در پیشگفتار خود با عنوان رؤیاهای غیربازنمایانه اساساً به اهمیت تغییر در رویههای هنری اشاره میکند و الگوهای تصویری یا نوشتاری را با شیوهی نگرش انسان امروزی منطبق نمیداند. او با اشاره به رشد تکنولوژی مدرن و حضور متداول ابزارهای هوشمند در زندگی روزمره، به سویههای ناخودگاه جهان اشاره کرده و متناسب با آن افراد را به شناخت ناخودآگاه و اندیشیدن غیرهوشیارانهای دعوت میکند که فرد را لزوماً در بند بازنمایی صریح نگاه نمیدارد. هنرهای خلاق، با تکیه بر روشهای عمدتاً اجرایی و کمتر ابزاری، غیرهوشمندی جهان را به چالش کشیده و جایی میان نمایشدادن و تجربهکردن، حسکردن و فهمیدن، پایداریکردن و در لحظهی کنونی زیستن در کنکاش و جستجو هستند. هنرهای خلاق همزمان امکانهای متافیزیک، معناشناختی و معرفتشناختیِ نگرش ناخودآگاه و بازنمایی آن را مورد بررسی قرار میدهند. آنها برخورد متفاوتی با مفاهیم زمان و مکان دارند، از بُعد صوتی به بینایی، به حالات ویژهی جسمی یا بویایی سُر میخورند یا همه را در یکدیگر ترکیب میکنند. نظام زیباشناسی در هنرهای خلاق با رمزگذاریها و نشانههای تازهای روبهروست. این نظام جدید برخلاف نظامهای دیگر (مثلاً بازار) ماهیتی نه از بالابهپائین بلکه گفتوگویی و دموکراتیک داشته که به دنبال جااندازی یک ذهنیت قطعی نیست. در حوزهی سیاست، عرصهی دیگری از عمل سیاسی را ارائه میهد که خارج از جریان اصلی سیاست عمل میکند: «اگر قطعیتی در استفادهی ابزاری از نظریهی غیربازنمایانه وجود داشته باشد، سیاستهای خُردی را شامل شده که، به جای انبوهی از فعالیتهای متعصبانه، در جریانی از تأثیرات خود را بروز میدهد.»
کندیس پی. بویس و کریستین ادواردز در مقدمهی خود به سراغ شیوهی خلاق و امر غیربازنمایانه میروند. آنها هدف کتاب را معرفی شیوههای خلاق و تجربی و ارتباط آنها با مفهوم فضا و وجوه گذرا، تصادفی، حیاتی و ناگهانی میدانند. بویس و ادواردز نظریهی غیربازنمایانه را به نقل از تریفت «جغرافیای وقوع چیزها» مینامند: «نظریهی غیربازنمایانه به چگونگی وقوع زندگی در دل حرکت، شلوغی و برخوردها میپردازد.» ازاینرو، این نظریه مخالف هرگونه فهمی است که مبتنی بر جوهرهی امور باشد و درعوض به آن دسته فلسفههای فرآیندیـرابطهای اعتبار داده که همواره جهان را در حرکت مورد بررسی قرار میدهند. از این نقطهنظر است که ریشهی این نظریه را میتوان با سنت فکری زیستگرایانی چون آلفرد نورث وایتهد، ژیل دلوز، برایان مَسومی و برونو لاتور مرتبط دانست: «چیزها و نیروها دائماً به شیوهای تصادفی اما با ظرفیتی بالا، بدون نظم و غیرقابلپیشبینی با یکدیگر وارد رابطه و از آن خارج میشوند. نظریهی غیربازنمایانه تلاشی است برای دریافت بینظمیِ زندگی بدون اینکه آن را با مجموعهای از ساختارهای اجتماعی همراه سازد یا بدان سطح تنزل بخشد.» عدمبازنمایی و شیوهی خلاق تأکید بر فاصلهگیری از ارجاعمندی خودهوشیاری دارند. گویی در جهان، علاوه بر آن چیزهایی که به کمک هوشیاری درک میشوند چیز دیگری نیز موجود است، چیزی که به روشی جسمانی، بدنمند و غریزی درک شده و تولید معنا را در دل کنش مادی و مداخلهی خلاق با جهان باز مییابد. ازاینرو، هنرهای خلاق که به شیوههای مختلف (هنراجتماعی، هنر جامعهمحور، هنر گفتوگویی، هنر غیرنهادی، اشتراکی، رابطهای، مداخلهگر یا مشارکتی) اجراء میشوند رابطهی ناظرـــنویسندگی را برهم زده تا نقد فلسفی گستردهتری به سوژهی واحد وارد سازند.
در بین ۳۶ هنرمند و جغرافیدان فرهنگی (انگلیسی و استرالیایی) که در بخشهای مختلف این کتاب شیوههای خلاق هنری-پژوهشی خود را شرح دادهاند، برای نمونه به معرفی یک پروژه خواهیم پرداخت: الیسون بارنز با موضوع طراحی زمینی/گرافیکی. بارنز به بررسی نظریهی غیربازنمایانه و شیوههای خلاق در حوزهی طراحی گرافیک و چاپ میپردازد و به کمک پروژهی خود وجوهی از گرافیک و چاپ ارائه کرده که برخلاف انتظار عموم ناپایدار، لحظهای و تصادفی است. به عقیدهی بارنز، چاپ به همراه مواد مرتبط با آن و گرافیک از امکان ارائهی تجربیات مجسم، چندحسی و عاطفیِ زندگی روزمره و القاء مفهوم مکان برخوردار است و در واقع او از قابلیتهای رشتهی طراحی برای مشارکت در توسعهی مطالعات میانرشتهای و بهکارگیری روشهای خلاق و غیربازنمایانه دفاع میکند. در رویکرد خلاق به متن، این تجربه است که به متن ترجیح داده میشود. برای مثال بارنز به تایپوگرافی حروف اشاره کرده و آن را بیش از یک شئ فیزیکی، ابژهای نشانهشناختی میداند که امکان تولید معنی و تفسیرشدن دارد. بارنز در بحث خود پیشتر رفته و به زمینههای روانشناسی متن اشاره میکند: متن بهشدت با بدن، حافظه، یادآوری، میانذهنیت، احساس، ترس و اضطراب در رابطه است و در قالب یک تجربهی مجسم باهم درگیر شده و عمل میکنند. دیدن، شنیدن، لمسکردن همه از این نوعاند: «بنابراین مواجهههای حسی و مجسمِ ما رابطهی میان این حالات را فعال کرده و باعث میشوند تا حافظهی غایب و حاضر در ما توأمان زنده شوند.»
اثر هنری بارنز که به شیوهی خلاق کار شده است چیزها (یک کتاب تجربی) نام دارد. تمرکز اصلی کتاب بر روی ایجاد حسی از خانه به کمک القاء مالکیت مواد و وجه خصوصی آن است. وجه تسمیهی اثر هم از آن «چیزهایی» میآید که ما به دلیل خاطرانگیزبودنْ آنها را نگهداری می کنیم. کتاب تجربیِ چیزها نیز قرار است به همان شیوه خاطرات را در ذهن خواننده و با درگیری هرچه بیشتر او با مواد کتاب برانگیزد: به کمک جنس کاغذ متفاوت، طراحی کاغذ دیواری خانگی با برجستگیهای قابللمس، پوشاندن تصاویر کتاب با کاغذ روغنی (چیزی شبیه آلبومهای خانوادگی قدیمی) و غیره. در واقع، خواننده قادر است خاطرات شخصی خود را به کتاب نسبت دهد و درست مثل یک مکان، فضایی را برای یک سفر شخصی فراهم سازد: «[…] خاطره به یک اندازه در مکان و زمان ریشه دارد و آن را میتوان به شکل تهنشین در بدن فرد یافت. البته برعکسِ حالت ثابتی که واژهی تهنشین به ذهن متبادر میسازد، خاطرات بارها به کمک تجربیات مجسمِ ما امکان بازسازی داشته و هربار به زمان حال باز میگردند.»
____
بوید، کندیس پی. و کریستین ادواردز، ویرایش. نظریهی غیربازنمایانه و هنرهای خلاق. سنگاپور: پالگریو مکمیلان، ۲۰۱۹.