logo پـــروژه‌هـا
En

تریسی
کِلی

backتخلف‌های بدنی و حوزه‌های برهم‌خورده

back عکس‌هاimages

در سال‌های گذشته [مشکلات پوستی عدیده‌ای داشتم و عملاً] در پوستی غیرقابل‌تحمل سُکنی گزیده بودم. حمام‌کردن با مُلین‌های پوستی، لایه‌ای چربی بر گوشه کنارِ وان حمام بجا می‌گذارد. وقتی ناخن‌هایم را در امتداد خط چربیِ بجامانده در اطراف وان می‌کشم تا این غشای سفت‌شده را لمس کنم، با خراشیدن یا ساییدن در هم نمی‌شکند و بیشتر چون مناظر ناپایداری به شکل لایه‌هایی غیرقابل‌تشخیص در زیر ناخن‌هایم جمع می‌شود: لایه‌ای چسبناک، مومی‌شکل و از جا به‌درشده که به سختی بین درزهای میان گوشت نرم نوکِ انگشت و ناخنِ سفت و محکم قرار گرفته است؛ [توده/تصویری که] که مرا به توجه بیشتر فرا می‌خواند. […]

مجموعه‌ آثار بدن‌مندِ ریتا مارهاگ و [استفاده‌ی او از] بدن خود در کارش به مسأله‌ی منابع اقتصاد ملی می‌پردازد، این منابع از راه کار سخت فیزیکی که احتمالاً یادآور حضور زنان و مهاجران است تولید شده و جایگاه متفاوتی در حوزه‌ی ارزش‌گذاری می‌یابند. […] سال ۲۰۱۰ با آلودگی و نشت نفت بر اثر انفجار سکوی دیپ‌واترهورایزن در خلیج مکزیک هم‌زمان بود. این اتفاق روی مردم محلی و معاش آن‌ها از طریق تخریب اکوسیستم‌های وابسته و گوناگونی زیستی تأثیر گذاشت، افرادی از جامعه را تحریک کرد تا کارزاری علیه شرکت نفت و گاز انگلیسی (بریتیش پترولیوم/بی‌پی) حامی مالی بخش بزرگی از نهادهای هنری انگلیس از جمله تیت مدرن و نشنال گالری به راه اندازند. [از آن میان] گروه اعتراضیِ «تیت را آزاد کنید» به شکل ویژه‌ای به مشروعیت اجتماعی‌ به عنوان هدفی برای شرکت‌های نفتی اشاره می‌کند که با حمایت مالی از محصولات فرهنگی تأمین می‌شد. […] آثار مارهاگ که با روغن و دیگر مواد مایع ساخته شده‌ است در دو دسته‌ی کلی قرار می‌گیرند، آثاری که در آن‌ها بدن ترشح داشته و تولید مواد اضافی و آلودگی می‌کند و آثاری که در آن‌ها بدن با غوطه‌ورشدن تولید جابجایی می‌کند.


زمینه‌ی تاریخی و هیستریک

هنر اجراء و اجراگری در مکان‌های روستایی و شهری به عنوان یک ژانر در دهه‌ی ۱۹٧۰ ظهور کرد. […] رابرت اسمیتسون در حقیقت توجه و ارزشی انتقادی به تغییرشکل‌ مناظر زیبا می‌داد.


تغییر در شیوه‌/مکان ثبت

برخلاف اسمیتسون، آنا مندیتا پویایی سوبژکتیوِ بدن زن را در پیوند با منظر و صدای سیاسی قرار می‌دهد. [۱] او بدن مادی‌اش را هم‌تراز و مابینِ مواد دیگری مانند گل‌ولای، خاک، گیاهان و خون قرار می‌دهد تا بر مادیتِ بدن و همچنین طبیعت، که در برداشت برآمده از فلسفه‌ی قاره‌ای غرب زن را به منزلۀ ماده در نظر می‌گیرد، تأکید کند. در این برداشت، زن را به جای منطق و فرایندی فکری در نسبت نزدیک‌تری با زمین و طبیعت تعریف می‌کنند. […] آنه رینر [در رابطه با آثار مندیتا اینگونه] بیان می‌کند که «نمی‌خواهم کار او را ثبت‌ چیزی بر یک وجود زنانه یا طبیعی به حساب آورم، بلکه ثبت جسمیتی جنسیتی‌شده، حافظه، میل و بازنمایی‌‌ است که در قلمرویی مطلقاً مادی، همیشه سیاسی و تاریخی اتفاق می‌افتد.» [۲] حرکات اجرائی مندیتا رابطه‌ی سنتی میان منظره و نقاشی را برهم می‌زند، بخصوص گرایش نقاشی به ایجاد تمایز بین فیگور و زمینه را. بدن مندیتا نه هرگز کاملاً حاضر و نه دقیقاً غایب است. بدن او نه فیگور و نه زمینه است، بلکه به شیوه‌‌ی رادیکال و تثبیت‌ناپذیر میان آن دو در نوسان است. این نکته مرا به این پرسش رهنمون شده است: چه می‌شود اگر بدنْ منظره و [در عین حال] منظره همان بدن باشد؟ چه اتفاقی می‌افتد اگر بدن و منظره در هم فرورفته و یکی شده باشند؟ […]

کار مارهاگ سؤالاتی را مطرح می‌سازد که به زندگی‌های معاصر مربوط است، به غنائی که در کار ایجاد می‌کنند و مطالباتی که از محیط اطراف خود دارند. مارهاگ چه از مواد با پایه‌ی روغنی استفاده کند، چه شیر یا مایعات دیگری که مجازاً یا واقعاً ایده‌ی تولید، مصرف، آلایش و ارتباط ظریف میان خود را بازنمایی می‌کنند، او همگی را در رابطه‌ با بدن جسمانی خود به کار می‌گیرد. مقدار روغنی که ترواش می‌کند و خون‌ریزی سینه‌ی مارهاگ، اندام تناسلی و دهان برابر با حجم خون بدن او است.


مشترکات: شبکه‌ها و مناظر

جزایر لوفوتن سنت هزار ساله‌ی صید ماهی کاد (ماهی روغنی) و انجمن‌های کارگریِ وابسته به ساحل این جزایر را در خود جا داده است. خطوط ساحلیِ طبیعی و راه‌های معاش با فشاری که صنعت نفت برای اخذ جوازِ دسترسی به میدان‌های غنیِ نفتی و گازیِ دریایی بر حکومت وارد می‌کند تهدید می‌شود. طبق سنت انجمن‌های صید ماهی در اروپای شمالی، این مردها هستند که به دریا می روند و زنان در فضایی آستانه‌ای حدواسط خشکی و آب در ساحل می‌مانند، جایی میان ادامه‌دادن و رهاساختن. […]

وان حمام در ساحل به کمک پایه‌های موقتی و با مواد دورریز‌‌‌ محلی نصب شده است. وان را با ۱۵۸ لیتر ماده‌ی سیاه‌رنگ چسبناک، معادل واحد تجاری بین‌المللی یک بشکه نفت، آماده کرده‌اند. مارهاگ مخاطبان خود را موعظه نمی‌کند؛ پرسش‌ او از نظام‌های ارزشی، عملکرد‌های سرمایه‌داری و نظریات گسترده‌ حول کالا است که به میزان برابر معطوف به خود او و طیف بزرگ‌تری از جامعه شده و [حالا در کار هنرمند] هم‌زمان مواد زمین‌شناسی وترشحات بدن را دربر می‌گیرد. ترشحاتْ باعث عملکرد بدن می‌شوند؛ از طریق فرآیند و ماده، به کمک هورمون‌ها، شیر، نطفه، عرق، خونابه، بزاق دهان و چربیِ پوست به بدن حیات می‌بخشند. آن‌ها همچنین نشان‌دهنده‌ی اثرگذاری هستند، به شکل اشک جاری شده و به صورت قطره‌هایی چسبناک می‌شکفند. سیالیت و بی‌ثباتی نشانه‌های امر زنانه هستند. […]

خون‌ریزی‌ها، ترشحات و غوطه‌وری‌های بدنِ مارهاگ حالتی از یک مواجهه‌ی بینابینی را برای امر زنانه فراهم می‌سازد. آن‌ها کمک کرده تا انتقال افکار و موضوعات همچون اکتشاف‌هایی درونی صورت پذیرد. حکومت‌ها تلاش می‌کنند تا به وسیله‌ی عایدات صنایعِ عمده‌ای چون نفت اقتصاد خود را با گردآوری شمش‌های طلا و مالیاتی که غالباً در جایی دیگر بر تن‌ها و افراد غایب وضع می‌شود ثبات بخشند. آن‌ها به دنبال دوام، نایابی و فسادناپذیری هستند. درحالیکه مارهاگ از وان حمامِ خود بیرون می‌آید، مایع باسرعت فضای خالیِ بدن او را پُر می‌کند و حضور او را در کل انکار می‌کند. […] مارهاگ بدن جسمانیِ تغییرپذیر، متعارف و غیرقطعی را ترجیح می‌دهد.


مقدمه‌ای بر یک طوفان

در سمت دیگر خط ساحلیِ طبیعی، بدن مارهاگ رنگ آبیِ «کلاین» ترشح می‌کند .[۳] رنگ آبی از دهان او چکه کرده و از چانه‌اش شبیه یک مائوری موکو جاری می‌شود.[٤] رنگ آبی با تراوش از سینه‌ی مارهاگ به‌تدریج تی‌شرت سفیدی را که به تن دارد خیس کرده، پارچه را به گوشت بدن می‌چسباند و مرزها و کناره‌های بدن را محو می‌سازد. […] رنگ همینطور جاری می‌شود … می‌آید … و می‌آید … چیزی لجوج و مقاوم است. […] مارهاگ از طبقه‌ی کارگری، قوی و مصمم است. او عبارت «سخت کار کن» یا «سخت‌کوشی» را، بسته به اینکه دست‌ها به چه ترتیب نمایش داده شوند، بر روی بند انگشتانش خال‌کوبی کرده است. برای مارهاگ اهمیت بدنِ تراوش‌‌کننده‌ی او از این جهت بوده که به قدرت مولد و فراوانی اشاره دارد. […] ۵ لیتر رنگ آبی، معادلِ حجم خون مارهاگ به‌تدریج در سطح لباس سفید او پخش شده وهمه‌ی لباس را همچون جذب کامل خون به کاغذِ خشک‌کن دربر می‌گیرد.


جسمانیت صنعتی

رادیاتورهای حرارتی باوجوداینکه بعد گذشت سال‌ها از داخل دچار فرسودگی می‌شوند، از بیرون سالم و دست‌نخورده باقی مانده و [ازآن‌رو] تصویر غلطی را از حقیقت ارائه می‌دهند. این دستگاه‌ها رفته‌رفته از کار می‌افتند و هنگامی که آبِ درونشان کاملاً تخلیه شود، بجای آب زلال شُره‌ای از زنگ‌زدگی بروزِ مشکل را در آن‌ها تأیید می‌کند. در گوشه‌ای از یک اتاق، در کنار رادیاتوری خانگی با پوست قرمزرنگ، مارهاگ با لباس سفید و پاهای کاملاً باز روی زمین نشسته است. از آلت تناسلی او (… معادل با پول، سکس و قدرت) مایع ظاهراً خورنده‌ و قهوه‌ای‌رنگی (شبیه به زنگ‌زدگی) تراوش کرده و جاری می‌شود. در مدت زمان ۳ ساعت، ۵ لیتر برابر با «رنگ قرمزِ» درون او [متوسط حجم خون بدن] کدر شده و باعث زنگ‌زدگی بدن، لباس‌ها و محیط پیرامونش می‌شود. […] مارهاگ به روش تناقض‌آمیزی ما را به گوش‌کردن دعوت می‌کند. این به معنای بی‌حرکت ایستادن، تأمل‌کردن، متوجه‌بودن، اعتناکردن و درنظرگرفتن بدن‌های جنسیتی، نژادزده و طبقاتی‌شده‌ی خود به عنوان محل تولید فرهنگی و اقتصادهای ترکیبیِ چندگانه است.

 

 

[۱] تعداد آثار این مجموعه‌‌ی مارهاگ بسیار است و شامل اجراء، عکاسی، چیدمان، تعامل و پیشآمد می‌شود.
[۲] راینه، آ. «جغرافیاهای مجسم: سوبژکتیویته و مادیت در کار آنا مندیتا.» در نسل‌ها و جغرافیاها در هنرهای تجسمی: خوانش‌های فمنیستی، ویرایش گریزلدا پولاک، ۲۹٧. لندن و نیویورک: راتلج، ۱۹۹۶.
[۳] ایو کلاین یکی از منابع تأثیرگذار کلیدی بر کار گسترده‌ی مارهاگ در حوزه‌ی تولید‌ چاپ است. کلاین در دهه‌ی ۱۹۶۰ در مجموعه‌ی آنتروپومتری‌ها (مردم‌سنجی‌ها) از بدن برهنه‌ی زنان بجای قلم‌موهای نقاشی استفاده کرد. مدل‌ها بدن‌ خود و یکدیگر را به رنگ‌دانه‌های آبی آغشته می‌کردند (هنر زنان آبی، ۱۹۶۲). کلاین حرکت آن‌ها را بر روی بوم سازماندهی می‌کرد. کار او دربرگیرنده‌ی مسأله‌ای بحث‌‌برانگیز و معروف است. مطابق با گفتمان جنسیتی آن دوره، کلاین مهمترازهمه نابغه‌ای شناخته می‌شد که به بسط سلسله‌مراتبی مردانه در فرآیند عقلانی و سلطه بر بدن زنان می‌پرداخت. در ارتباط با این تأثیرگذاری، مسأله‌ای که در کار مارهاگ اهمیت می‌یابد آنکه او خودش بدنش را سازمان‌دهی کند و نوعی خودگردانی را به‌ وجود آورد.
[٤] «تا موکو» یک طرح دائمی است که بر روی بدن و چهره‌ی مردم مائوری در نیوزلند کار می‌شود.

 

______
کِلی، تریسی. «تخلف‌های بدنی و حوزه‌های برهم‌خورده.» در بدن‌ مایع، مغز جامد، ویرایش ریتا مارهاگ. نروژ: پابلیش، ۲۰۱٧