logo پـــروژه‌هـا
En

تریسی
کِلی

backسایه‌های امر منزوی

back عکس‌هاimages

تریسی کِلی در مجموعه‌ی طراحی‌های مرگ برای نخستین بار شخصاً به عنوان یک واکنش‌گر بر اساس مدل پژوهشی خود «بینندگان-در-اقامتگاه» حاضر است و به نمایشگاه طراحی‌شناسی به سرپرستی دبورا هارتی (گالری لنچستر انگلستان – ۲۰۱٤) واکنش می‌دهد. هارتی هنرمند‌ــ‌‌پژوهشگری است که به فرضیه‌ی طراحی به مثابه نوعی پدیدارشناسی علاقمند است و نمایشگاه طراحی‌شناسی او نیز یک پروژه‌ی پژوهشی در پدیدارشناسیِ طراحی و در پی ثبت کیفیتی از آگاهی و توجه است.

گذار، عنوان چیدمانی از هارتی در نمایشگاه طراحی‌شناسی است‌ــــ‌سازه‌‌ی بسیار سیاه‌رنگ و سربه‌فلک‌کشیده‌ای که از کاغذِ پوشیده به توده‌ی زغال ساخته شده است و متن نه چندان مشخصی را ارائه می‌کند. کِلی در توصیف اثر هارتی عملاً به شیوه‌ی پدیدارشناسی نزدیک شده و جزئیات مواجهه با آن را اینگونه بیان می‌کند: «بدن باید منبع نور را هدایت و در زاویه‌ی دید تغییر ایجاد کند، خم‌شدن سَر، کمی کج‌کردن شانه، پاها را بر زمین محکم‌‌کردن تا خطوط منحنی و‌ فاقد نشانه‌گذاریِ نوشته‌ی گرافیتیْ خود را چون اثرانگشت و کائنات آشکار سازد. اثر در فرایند شکل‌گیریِ خود از بینی و چشم‌های هارتی تراوش می‌کند؛ چیدمانی که در پس حنجره‌ی او زیسته و جایی زیر ناخن‌هایش سکنی گزیده است. این اثر با پناه‌جُستن در شکاف‌‌های پوست و درزهای لباس به منتهی‌علیه تنانه‌گی خود دست‌ می‌یابد. اگر قلاب‌‌های مجزایی که آن را گرفته‌اند رها شود چیدمان [به‌مانند موجودی زنده] از هوش رفته و درست مثل زندگی و مرگ از حالت عمودی به افقی تغییر وضعیت می‌دهد.»

«همه‌چیز باید عبور کند؛» عبارتی است که کِلی در مواجهه‌ با کار هارتی تکرار می‌کند. شاید این عبارت، که احتمالاً خود از عنوان چیدمان گذار می‌آید، به عدم‌ قطعیت و ثبات چیزها و رویکرد ما به آن‌ها اشاره داشته باشد. کِلی به امر ناپایدار می‌پردازد، آنچه سیال است و جریان دارد، به پیش می‌رود و باز می‌گردد، فرو می‌پاشد و از نو جان می‌گیرد. چیزی که اهمیت دارد مسیر این تغییرات است که در عین ناپایداری و گذرابودن تأثیر خود را بر کیفیت اتفاقات و دریافت ما از آن‌ها می‌گذارد.

«سطح گذار با علائم زبانی نشانه‌گذاری شده است و هارتی تلاش می‌کند تا عمل دریافت در طول فرآیند طراحی اتفاق بیفتد. علائم زبانیِ سطح اثر فاقد ساختار یا قواعد زبانی بوده و فاصله‌ی میان کلمات حذف شده تا نوشته‌ها بصورت مجموعه‌ای از خطوطِ درهم‌تنیده نمایش داده شوند: فرآیند دریافت بدون دسترسی به کوچک‌ترین لکه، خراش و ته‌رنگ مشخصی باید اتفاق بیفتد. غیاب قواعد و نشانه‌گذاری‌های زبانی تمرکز بر معنای زبانی را از میان بر می‌دارد و رد نشانه‌ها را در افکار دنبال می‌کند. [در این شیوه] سطح اثر با چیزی بیش از آنچه که زبان بطورمعمول برای نوشتن ارائه می‌دهد نشانه‌گذاری می‌شود. افکار و دریافت‌ها ناپایدارند، آگاهی ما اغلب آنی و گذرا است و در فاصله‌ای بین عالم درونیِ افکار و علایم مرئی، لمس‌پذیر و شنیدنیِ نحوۀ واقع‌شدگی ما [در جهان] در نوسان است. این امر بیش از آنکه مشاهده‌ای بصری باشد تجربه‌ای پدیدارشناختی است.»ــــ‌بخشی از کاتالوگ نمایشگاه طراحی‌شناسی (گالری لنچستر، انگلستان، ۲۰۱٤)

کِلی در مواجهه با چیدمان گذار متأثر از ایده‌ی مرگ و زندگی است و این درست همان چیزی است که در مجموعه‌ی طراحی‌های مرگ بروز پیدا می‌کند: «در طول اقامت کوتاه ۳ ساعته، و برای بررسی به شیوه‌ی خودم و از منظر اثرِ هارتی، شروع کردم به حرکت‌کردن بین وضعیت‌های عمودی و افقی، میان زندگی و مرگ.» کاربرد نفَس، گچ و زغال در طراحی‌های مرگ ظاهراً با هدف بازی با وجه موقت/پایدار، پایان‌پذیر/نامحدود زندگی است. کِلی این وجوه را در گذار به این شیوه می‌بیند: «ارتباط بدن با فضای گالری و با نحوه‌ی بازگویی و ساخت اثر متأثر از کیفیتی گذرا بوده و همچنین آن را فعالانه تولید می‌کند. زمان سپری‌شده وضعیتی محدود و کرانمند دارد.» همانگونه که هارتی طراحی را در زمینه‌ی پدیدارشناسی مورد مطالعه قرار می‌دهد، کِلی نیز در اجراء طراحی‌های مرگ رویکردی پدیدارشناسانه داشته و بر اهمیت وجه حسی و درونی مواد تأکید می‌کند: «شُش‌ها در یافتن و بازیابی واکنش‌های حسی و درونی اهمیت دارند‌ـــ‌آنجاکه مواد به ذرات بسیار کوچکی تبدیل می‌شوند و باعث شده تا طراحی‌ها حالتی نابسامان داشته باشند: به این طرف و آن طرف جابجا شده یا سکنی پیدا کنند. آن‌ها به حرکت‌ من واکنش می‌دهند، با نفس من می‌رقصند و همچون زمزمه‌هایی لمس‌پذیر در سرتاسر کف گالری جمع می‌شوند.» ایده‌ی مرگ و زندگی نهایتاً کِلی را به پذیرش این واقعیت می‌رساند که «همه‌چیز ادامه می‌یابد.»

کِلی زندگی و مرگ را واقعیت‌هایی مادی می‌داند و با توصیف وجوه گذرای زغال و گچ، در واقع او دلایل خود را برای انتخاب آن مواد ارائه می‌کند. از شیوه‌ی توصیف و انتخاب واژگان او به خوبی مشخص است که میان زندگی و مرگ پل می‌زند و آن دو را در گفتگو با یکدیگر می‌بیند. چیزی تغییر‌شکل داده، از نو با ماهیتی تازه حیات پیدا می‌کند و درعین‌حال به غیبت آنچه دیگر نیست اشاره دارد: «زغال در غیاب هوا ساخته می‌شود، در خاک مدفون بوده، حرارت می‌بیند و از اکسیژن دور است. زغال بقایای چیزی است که طبیعت متفاوتی از ماده‌ی اولیه‌ خود دارد. آن ماده‌ی فیزیکی که ما تا پیش از این می‌‌شناختیم از دست رفته است. چیز دیگری جای آن را گرفته است که امکانات تازه‌ای ارائه می‌دهد.» کِلی مرگ را پایان زندگی نمی بیند و آن را به‌گونه‌ای جالب به زندگی باز می‌گرداند. ازاین‌رو او به خواصی درمانی از زغال اشاره کرده که سموم را جذب خود می‌کند و با ایجاد تعادل در بدن به آن امکان ادامه می‌دهد.

کِلی گچ را تعیین‌کننده حدود بدن می‌داند و با اشاره به اجراء طراحی‌های مرگ گچ را دربرگیرنده‌ی فقدان و مرگی معرفی می‌کند که با هر تغییری همچنین به فقدان و مرگ زندگی می‌بخشد: «طراحی‌ها [روی زمین گالری] به سختی حضور دارند، به دشواری نفس می‌کشند، ولی با یک گام‌برداشتن و بازشدن در به زندگی فراخوانده می‌شوند. با هر نفسی که من به سوی آن‌ها روانه می‌سازم برانگیخته شده و تغییرشکل می‌دهند.» او این را نوعی کیفیت ناپایدار، حدواسط این و آن، اینجا و آنجا‌ــــ‌‌یک موقعیت عجیب و آستانه‌ای‌ــــ‌می‌داند.

در پایان اقامت ۳ ساعته، کِلی خود را به دلیل حرکت و توجه دائم به جزئیات/چیزهای کوچک بی‌رمق می‌یابد… به فشار فکر می‌کند… چیزی که از کربن در شرایط سخت الماس می‌سازد و بیننده را از تماشای آن شگفت‌زده می‌کند‌ــــ‌و البته این در حالی است که کِلی در پی امر مسکوت، کمتر عیان و سایه‌های منزوی است. با پایان نمایشگاه، طراحی‌های مرگ نیز به پایان حیات فیزیکی خود نزدیک می‌شوند. حیات آن‌ها در عکس‌ها، حافظه‌ی کِلی و حرف‌های او درباره‌ی این نمایشگاه ادامه می‌یابد: «[…] آن‌ها محصولات نسل‌های آینده را تسخیر و با آن‌ها زندگی می‌کنند و جای خود را در تبارشناسی می‌گشایند.»ــــ‌کِلی تکرار می‌کند: «آن‌ها را به خاطر خواهم آورد.»

 

ـــــــ
منابع
کِلی، تریسی. طراحی‌های مرگ. ویرایش دبورا هارتی: ایشو، ۲۰۱٤
دبورا هارتی، طراحی‌شناسی، ویرایش دبورا هارتی. ناتینگهام: دانشگاه ترنت ناتینگهام، ۲۰۱٤. کاتالوگ نمایشگاه