logo پـــروژه‌هـا
En

تریسی
کِلی

backدر کوتاهی‌‌ِ نور

back عکس‌هاimages

تریسی کِلی در معرفی مجموعه‌ی محدوده‌ی صورتی به سراغ تعریف نور صورتی می‌رود و از ویژگی‌های تناقض‌آمیز این نور یعنی «کیفیت نامرئی» و درعین‌حال «دریافت‌پذیری» آن توسط چشم کمک می‌گیرد. محدوده‌ی قرارگیری نور صورتی را نیز، که حدفاصل دو نور قرمز و بنفش و منطقه‌ای برای چیزهای نادیدنیِ جهان است، در فضای گالری صحنه‌سازی کرده و با این کار اعلام می‌کند که در آن فضا نیز چیزهایی است که نامرئی و البته نمایش‌پذیرند: مجسمه‌های پولکی، انگشت‌دانه‌های پلاستیکی، سنجاق‌های ته‌مرواریدی، زیربشقابی‌ قلاب‌بافی‌شده، سینی‌ آشپزخانه، دسته‌ موی زنانه، جوراب رنگ‌پا، تمبر باطله، صابون دستشویی و اشیاء مختلف دیگر. در نگاه نخست، خود را با یک فضای به شدت فمنیستی روبه‌رو می‌بینیم که قرار است ما را بعضاً به روزمرگی‌های زندگی زنان ببرد. البته بُعد فمنیستی در آثار کِلی عموماً حاضر است لیکن پردازش آن به روش‌های خلاقانه‌ای صورت می‌گیرد بطوریکه فمنیسم به اجزاء سازنده‌ی آن تجزیه شده و به شکل تودرتو و همراه با مفاهیم دیگر مطرح می‌شود.

روش میان‌رشته‌ای کِلی ترکیبی از اجراء، چیدمان، مجسمه، متن و صدا است که از طریق آن‌ها به شیوه‌ای اشتراکی به سراغ موضوعیت «بدن» و ارتباط آن با ادراک محیط، کشف سوژه و کیفیات میان‌ذهنی می‌رود. او به کمک پوست، تماس و ناتماسْ سعی در برهم‌ریزی عامل سطح به عنوان نوعی مرزکشی برای تنانگی سوژه یا مادیت اشیاء دارد. گویی ادراک محیطِ پیرامون، جهان سوژه‌ها و اتفاقاتْ وراء هرآنچه صلب و ساختارپذیر است روی می‌دهد. ازاین‌رو بداهه‌گری، مسأله‌ی تاریخ‌گرایی، کیفیات آنی، گذرا، غریزی، آستانه‌ای و شاعرانه زیربنای اصلی آثار او را تشکیل می‌دهند و بر این اساس است که محدوده‌ی صورتی را نمی‌توان صرفاً بیانی برای مضامین فمنیستی دانست.

ایده‌ی اصلی نمایشگاه، به گفته‌‌ی خود هنرمند، بخشی از پژوهشی کلی‌تر درباره‌ی پوست مجسمه بوده و پرداختن به این پرسش که «چگونه مجسمه می‌تواند فرم خود را ازهم باز کرده و توسعه دهد؟» این ایده همان تلاش کِلی برای القاء وضعیتی نامرئی است که از سویی ما را به مداقه در آنچه کمتر رؤیت‌پذیر است فرا می‌خواند و از سوی دیگر، به کمک انتخاب متفاوتی از اشیاء، چیدمان خاص آن‌ها و استفاده از ظرفیت فضا، مسیر را برای پاسخ‌دهی به این پرسش فراهم می‌سازد. برای مثال، در اثر منافذ تنفسی (استوما)، کِلی با استفاده از طراحی‌ با مداد نرم بر روی سطح کاغذ مروارید عکاسی‌‌ــــ‌‌‌سطحی که طراحی بر روی خود را پس می‌زند‌ــــ‌خراش اندخته و آن را تراش می‌دهد و با تکه‌ جوراب زنانه‌ای به آن حفره اشاره می‌کند. این اثر کنکاشی است بر بیماری مرسوم در شکم و روشی برای کِلی که در آن به نظریات درباره‌ی پوست و پوست‌انداختن بپردازد. یا او اثر چشم شکافته را نشان‌دهنده‌ی قصد خود برای جاگزاری مجسمه در تاخوردگیِ دیوار به مثابه چندگانگی و پیچیدگیِ همزمان در ساختمان فضا، اثر و اندیشیدن معرفی می‌کند. اما، بهترین تلاش کِلی در تمرکز بر تغییرات فرم مجسمه را می‌توان به وضوح با مقایسه‌ی دو اثر دیگر یعنی پوستت پوست مرا لمس می‌کند و بالای سر، آنجا دریافت. ما در این قیاس متوجه‌ی توجه‌ی ویژه‌ی هنرمند به موضوعیت «زمان» در ایجاد تغییرات و همچنین درک ما از آن‌ تغییرات می‌شویم. در هر دو اثر، هنرمند تغییرات فرمی و مشارکت توأمان ما را برای درک آن‌ها نمایش می‌دهد: طراحی بی‌دوامی که از تغییرات فرمی نوارچسب بر اثر حرارت دستگاه پروژکتور ایجاد می‌شود و مجسمه‌های پولک‌دوزی‌شده‌ای که با حرکت از کنارشان در نور تغییرشکل می‌دهند‌ــــ‌البته با این توصیف که اولی مستلزم زمان با کیفیتی تدریجی و طولانی‌تر بوده و دومی در دل لحظات کوتاهی از درخشش خیره‌کننده‌ی نور اتفاق می‌افتد.