در محدودهی صورتی با مجموعهای از آثار روبهرو هستیم که رؤیتپذیری و عدمرؤیتپذیریشان ابزار اصلی درگیریِ مخاطب با آنهاست. چیزها برای «دیدهشدن» تابع شرایط محیط هستند و بیننده برای دیدن متأثر از وضعیتی که در آن قرار گرفته است. چگونگی انطباق این دو به چگونگی دریافت محیط شکل میدهد و بیننده را همچون آونگی میان دیدن و ندیدن به نوسان در میآورد و این به معنای انواع دیدنها و ندیدنهای درست، غلط و نسبی است. در این مجموعه، هنرمند سهم چیزها و سهم بیننده را به صورت نسبتِ میان محیط (و کلیه وجوه گذرای آن) با بدن ارائه میدهد و به این ترتیب رابطهای گفتوگویی و فعال را میان آن دو رقم زده که در محدودهای نادیدنی منجر به احیاء نادیدهها میشود. کِلی دربارهی این مجموعه مینویسد:
محدوده صورتی به ایده «بدن» و «چشمانداز» پرداخته و آن دو را در ارتباطی کلیتر با نمودهای «مکان» و «تغییرات لحظهای و گذرای نور» مورد بررسی قرار میدهد. این مجموعه، نظریات پیرامون بدن و جغرافیا را تنگاتنگ با یکدیگر قرار داده تا به ناتوانیهای ارتباطی میان آن دو اشاره کند. از آنجاکه رنگ صورتی دارای موج مشخصی در طیف الکترومغناطیسی نمیباشد، بنابراین هیچ نور مرئیایی برای این رنگ وجود ندارد. نور صورتی در واقع دریافتی از قوه بینایی است که در حدفاصل دو رنگ قرمز و بنفش قرار میگیرد. در این حدفاصل همهی چیزهای نامرئی همچون امواج رادیویی، مایکروویو، اشعه ماوراءقرمز گاما و اشعه ایکس قرار میگیرند. آثار این مجموعه در طیف متنوعی از میزان رؤیتپذیری قرار میگیرند، بطوریکه برخی کاملاً به چشم آمده و برخی دیگر برای اثبات حضور خود به مداقه فراوان نیاز دارند. برخی آثار با «خراش» چشم بیننده توجه بیشتری از او طلب میکنند. برخی دیگرــــبسته به نگاه و موقعیت بدن فرد در هنگام عبورــــبه او «ضربهی آرامی زده» تا بافت گوشتیِ عمل دیدن را در مکان ملاقاتی متقابل و جایی بینام ونشان آشکار سازند. همزمان با توجه به ساختار پیچیده و فلسفی آنچه مرئی/نامرئی است، نیاز به پژوهشی جدی به چشم میخوردــــپرسش از چیستی پوست مجسمه، و اینکه چگونه مجسمه میتواند فرم خود را از میان بگسلد و از آن خارج شود؟
ــــ
نمایشگاه نمایش انفرادی، اُبرولت ـ اشتوتگارت، آلمان (۲۰۱۸)
مواد مجسمه، چیدمان، عکاسی و کلاژ
منبع عکسها تریسی کِلی، مارکو تشکه، ماتیاس مولز و مِل کیرکهام
https://www.tracikellyartist.com/solo-1